سال 2011
سال وحشت دیکتاتورها از سقوط!
پدرام نو انديش

سال 2011 سال بى اعتبارى بیشتر بورژوازی بود. دمکراسی بعنوان چهارچوبى براى حکومت استثمارگر سرمايه دارى چهره اش را نشان داد. آشکارا و بدون اينکه به "راى" و نظر مردم وقعى بگذارند٬ ميلياردها نفر را به گرسنگی و فقر بیشتر با سیاست ریاضت کشی اقتصادی محکوم کردند. هر جا که مقاومتى صورت گرفت پليس و نيروى ضد شورش بميدان آوردند. در دمکرات ترین کشورهای بورژوازی بر روی مردم معترض آتش گشودند و چهره دیکتاتوری سرمايه بيش از پيش نمایان گردید. سال 2011 سال استیصال دولتهای بورژوازی در مواجهه با بحران عمیقی بود که نظام سرمایه داری خود موجد آن بوده اما ميخواهد بارش را روى دوش کارگران و محرومان بگذارد. بورژوازی دیگر آلترناتیوی نداشت که مانند سال 1991 مردم مناطق شرق را به واسطه شکست سرمایه داری دولتی به آن حواله دهد چرا که خود به همان سرنوشت دچار آمده است. در این سال کشورهای حوزه یورو و بازار آزاد بود که یکی بعد از ديگرى در کابوس شکست و سقوط زيستند.

تمام راه حل های تاکنونی شان براى حل بحران منتهی به شکست شد. آنچه که تا واپسین روزهاى سال 2011 رصد گردید، عليرغم توحش افسار گسيخته بورژوازى٬ ناکامی دشمنان طبقه کارگر در کشورهای درگیر در بحران عمیق اقتصادی بود. تمام جلسات علنى و مخفى سران دولتهای اتحادیه اروپا در این سال همگی حول حقنه کردن سیاست ریاضت کشی اقتصادی به طبقه کارگر اروپا دور میزد. در پیش گرفتن این سیاست جنایتکارانه موجی از بی نظیر ترین اعتراضات میلیونی کارگران و مردم گرسنه در سرتاسر اروپا را موجب گردید. در یونان موج اعتراضات  معترضین به نظام سرمایه داری و بن بست راه حل های بورژوازی، دولت پاپاندروس را به سقوط کشاند و دولت جایگزین نیز جا پای دولت پاپاندروس گذارد و نوکر حلقه به گوش بورژوازی شد. 14 میلیارد یورو اوراق قرضه ای که از سوی بورژوازی آلمان و فرانسه خریداری گردید و صرف بازپرداخت سود بدهی های قبلی گردید، نیز نتوانست حتی به عنوان مسکنی، بورژوازی از نفس افتاده در یونان را یاری رساند و عملا به یک فلج وحشتناکی دچار آمد. مردم خیابان های یونان را در آخرین روزهای پایانی سال 2011 تسخير کردند. در ایتالیا نيز بورژوازی به زانو در آمد. سقوط دولت برلسکونی شکست بعدی بود. ماریو مونتی نیامده شمشیرش را بر علیه طبقه کارگر ایتالیا از رو بست. اما این معرضان ایتالیایی بودند که صحنه را برای دولت بورژوازی خالی نساخته و خیابانها را در شهرهای مهم و بزرگ ایتالیا از آن خود کردند. معترضان ایتالیایی علیرغم حمله وحشیانه پلیس، بر این اصل پای فشردند که تکلیف نه در پارلمانهای بورژوایی بلکه در کف خیابانها است که بایستی مشخص شود. دولتهای اسپانیا و بلژیک نیز هر یک در برابر موج بحران و اعتراضات اجتماعی مجبور به کناره گیری شدند. موج اعتراض در شهرهای اروپایی از آتن تا مادرید و از بروکسل تا رم و میلان و ناپلی و از لندن تا پاریس همه و همه بورژوازی را به چالشی بزرگ کشاند .

در کشور تونس، گرسنگی و فقری که میوه نظام نابرابر سرمایه داری است، جنیش عظیمی را موجب شد که به فاصله کوتاهی، دیکتاتوری بن علی را به زیر کشید و آتش این جنبش اعتراضی با پرچم نان به مصر رسید. التحریر به عنوان الگوى مقابله با دیکتاتوری سرمايه در مصر سر بر آورد و حسنی مبارک را چون بن علی سرنگون کرد. مردم معترض به این باور رسیده اند که نبایستی التحریر را ترک گویند چرا که نظام سرمایه داری حسنی مبارکهای دیگری به آنان حقنه خواهند کرد. این موج نه تنها در این دو کشور محصور نماند بلکه دامنه این اعتراضات به کشورهای لیبی، یمن، بحرین، اردن، و سوریه نیز کشیده شد. قذافى و عبدالله صالح نيز سرنگون شدند و نوبت بشار اسد و ديگران رسيد. سوریه در روزهای پایانی سال 2011 همچنان غرق در خون بود. جنبش سرنگونی طلبی در سوریه همچنان تصمیم خود را برای بزیر کشیدن بشار رژیم بشار اسد به پیش می برد . این اعتراضات ويژگى عربى نداشت و التحرير به شهرهای اسرائیل رسيد. براى اولين بار مردم کارگر و زحمتکش اسرائيل در وراى نفرت قومى و مذهبى کهنه حکومتى بميدان آمدند و با برپائى التحریر نتانياهو و دولت سرمایه داری اسرائیل را به مصاف بزرگی طلبيدند.

دامنه اعتراضات به نظام سرمایه داری و راه حل های آن، به اروپا و خاورمیانه محدود نماند و در آمریکا جنبش بزرگی با عنوان وال استریت را اشغال کنید بميدان آمد. صدها هزار نفر در آمریکا با پلیس سرکوبگر بورژوازی درگیر شدند و خیابانها و پارکهای شهرها و بنادر مهم آمریکا را به اشغال خود درآوردند. این جنبش سال 2011 را از آن خود کرد. جنبش نفی نظام طبقاتی سرمایه داری که مسبب تمام مصائب امروز است. این جنبش در پس بایکوت خبری رسانه هاى بورژوازی٬ زنده و پویا به راه خود ادامه میدهد.

سرمایه داری سعی دارد توسط قلم به مزدهای خود اینطور عنوان کند که سال 2011 سال بازارهای مالی آشفته بوده و همه اين اوضاع را به "بی نظمی مالی دولتهای درگیر در بحران" نسبت دهد! تا آنجا که در روزهای اول سال 2012 از طرف نهادهای مالی بورژوازی اعلام شد که در سال 2012 دولتهای بورژوازی می بایست پنج تریلیون و هشتصد میلیارد یورو بدهی های خود را به این نهاد ها پرداخت کنند که ژاپن و آمریکا و ایتالیا و فرانسه و آلمان در صدر این اعلام قرار دارند. مسلما این خبر حاوی دور تازه ای از یورش بورژوازی به سطح معیشت میلیونها انسان کارگر و توده کارکن را در این کشورها میباشد. اعلام سررسید بدهی دو تریلیون و سیصد میلیارد یورویی ژاپن نیز خبر خوشایندی برای بورژوازی نمی تواند باشد. بحران اقتصادی حصارهای کشیده شده توسط دولتهای این کشورها را درهم میشکند چرا که منشاء بحران بر خلاف تبلیغات بورژوازی نه بدهیهای این دولتها، بلکه بحران ذاتی نظام سرمایه داری بوده و ریشه در تغییرات ترکیب ارگانیک سرمایه دارد .

سال 2011 سال وحشت سرمایه داری از جنبشی بود که بر علیه نظم موجود در اقصى نقاط جهان براه افتاده بود. سال 2011 سال تعرض گسترده به دیکتاتورهای مادام العمری بود که سرمایه داری آنها را جزیره ثبات لقب داده بود .سال 2011 سال جنبش عظیم اجتماعی ضد کاپیتالستی در سطح جهان و تاکيدى بر صحت تحليل هاى کمونیسم کارگری منصور حکمت بعد از فروپاشى شوروى بود. سالی که در تظاهرات های ضد سرمایه داری مردم شعار زنده باد سوسیالیسم طنین افکن شد و سرمایه داری دشمن واقعی خود را دید. سال 2012 ميتواند سال پيشروى اين جنبش جهانى براى فتح سنگرهاى جديد٬ براى تشکل و تحزب و پيشروى به سمت انقلاب کارگرى باشد. *